پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح به ترتیب کتابها مشغول بودم. ناهار با وحیدالملک خورده به هوتل موریس رفتم و با مادموازل داکتیلو که دختر خوب باکمالی است و چندین زبان میداند صحبت کردم. کمکم رفقا جمع شدند. علیقلیخان آمد با میرزا نصراللهخان که ظاهرا کاشی است و از خانواده ملکالشعرا و در اوایل مشروطه با او در تجمع اعتدالیها آشنا شده بودم و در زمان مراجعت محمدعلی میرزا به فرنگ و آمریکا رفته و تحصیل علوم اقتصادی و غیره کرده و حالا مراجعت کرده است و گفت به ایران میروم و بعضی روزنامهها و چیزها هست که باید به شما نشان بدهم و علیقلیخان گفت قرار میگذاریم شبی بیایید و ببینیم.
بعد با وحیدالملک رفتیم در یک مهمانخانه موسوم به رستوران ولتر روبهروی ادئون شام خورده به تئاتر رفتیم. بازی «ارلزین» بود. خیلی حزنانگیز و با احساسات لطیفه. خیلی خوشم آمد و موزیک آن هم در اول درجه خوبی است و این بازی است که غالبا در ادئون میدهند و همه وقت جمعیت فوقالعاده میشود. بعضی از قطعات موزیک را به قدری دست زدند که دو مرتبه نواختند. مبلغی هم گریه کردم.
امروز روز عید متارکه جنگ بود اما چندان شور و شوقی و ذوقی در مردم نمانده. در تئاتر بین دو پرده شعری راجع به فتح انشاد کردند اما ضمنا اشاره به عزاداری فرانسویان هم کردند. اتفاقا همین امروز عملهجات چاپخانههای روزنامهها تعطیل کرده و هیچ روزنامه نبود.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۵۹ و ۲۶۰.